فصل سوم: درخشش

فصل سوم: درخشش

علامه

جمال الدين حسن،اين ستاره پرفروغ هنوز چندان زماني از تحصيلش نگذشته بود كه كه با ذوق خدادادي و علاقه عجيبي كه به دانش و فراگیری علوم و فنون مختلف داشت به هدفش رسيد و اندازه علم و شهرتش به سرعت در حله و ديگر شهرها پيچيد و در مجالس درس و محيط فرهنگي نامش را به نيكي و احترام ياد مي كردند و او را «علامه»مي خواندند.از اين رو او به علامه مشهور گشت.

علامه در قرن هفتم هجري قمري يكي از قدرت هاي عظيم علمي و از سرچشمه هاي علم و تفكر به شمار مي رفت،همچنين از شجاعتي فوق العاده و ذكاوتي فراوان برخوردار بود.او با نهايت قدرت  كوشش و فعاليت هاي علمي خود را انجام مي داد.از اين رو لقبي كه به او داده شد،«علامه»،به گزاف به وي داده نشده بود.بلكه نتيجه خصوصيات برجسته علمي او و اثر مواهبي بوده است كه از طرف خداوند به او مرحمت شده بود.

شاگردان

پس از آنكه علامه به درجات بالاي علمي رسيدشاگردان زيادي به سوي حله مي آمدند تا در اين شهر كه حال به يكي از مهم ترين شهرهاي علمي جهان اسلام تبديل شده بود علم آموزي كنند آن هم در نزد يكي از بزرگ ترين علماي شيعي.

علامه نيز در حجره اي كه داشت شاگردان زيادي تربيت نمود كه بعضي از آنان را نام مي بريم و درباره بعضي توضيح مختصري مي دهيم.مهم ترين شاگردان علامه اين افراد بودند:

محمد بن حسن بن يوسف حلي:وي پسر علامه و معروف به «فخرالمحققين»است.

سيد عميد الدين عبدالمطلب:وي خواهرزاده علامه است.

سيد ضياءالدين عبدالله حسيني اعرجي حلي:وي نيز خواهر زاده علامه است.

تاج الدين سيد محمد بن قاسم حسني:او ملقب به قطب «ابن معيه»و نام ديگرش «قطب الدين رازي» بود.

 

رضي الدين ابوالحسن علي بن احمد حلي.

سيد نجم الدين مهنا بن سنان مدني.

 

تاج الدين محمود بن مولا.

 

تقي الدين ابراهيم ابن حسين آملي.

 

محمد بن علي جرجاني.

يكي از وجوه اهميت علامه حلي اين است كه تجديد بناي مذهب شيعه بعد از آل بويه و قبل از صفويه از نتيجه كوشش و جديت او و بعد از او نيز شاگردانش بوده است.

ورود به ايران و آغاز مناظرات

ماجرا از آن جا آغاز مي شود كه شاه خدابنده(5)،پادشاه مغول،بر اثر اتفاقي همسر خود را سه طلاقه مي كند و پس از مدتي از اين كار خود پشيمان مي شود پس در صدد برگرداندن طلاق برمي آيدٍٍٍٍ(6).او به سراغ دانشمندان و علما و وزيران دربارش مي رود.آنان كه همگي از اهل سنت بودند از برآوردن اين مسئله ناتوان مي شوند و آن را ناممكن مي خوانند.

پس از اين مسئله خدابنده فرمان به دعوت از تمام دانشمندان و حكما و عالمان سرتاسر سرزمين هاي اسلامي شد تا آنان به دربار او آيند و اگر كاري را مي توانند بكنند انجام دهند اما هيچ كدام از عالمان نتوانستند كاري انجام دهند.

اين قضيه هم چنان ادامه داشت تا آن كه پيكي خبر رساند كه عالمي بزرگ مفام و دانشمند در حله هست كه اين طلاق را باطل مي داند.خدابنده دستور داد كه او را با  خواهش و احترام فراوان از شهرش به سلطانيه(7) راهنمايي كنند.هنگامي كه خبر دعوت علامه به گوش وزيران شاه خدابنده رسيد آن ها سعي در منصرف كردن شاه از تصميم او بودند.آن ها معتقد بودند كه فرد مورد نظر يك شيعه بي سواد است كه هيچ چيز نمي داند.اما شاه خدابنده كه ناتواني وزيرانش را در اين مسئله ديده بود و اخباري كه به او رسيده بود بر خلاف گفته هاي وزيرانش بود اجازه داد تا علامه به سلطانيه بيايد.

اولين مناظره(دزدكفش)

روز انتظار فرا رسيد. علامه حلي وارد سلطانيه شد و پس از ورود به شهر به دربار رفت.پس از ورود به دربار كفش هاي خود را در گريبان كرد و رفت و در جايي خالي نزديك به تخت شاه نزديك تر از همه آرام گرفت.وزرا و بزرگان دربار كه اين وضعيت را ديدند شروع به اعتراض كردند و به شاه عرضه داشتند:((ملاحظه كرديد؟ مگر به محضر شاه نرسانیدم که اینان عقلشان ضعیف است!.))                                                                                علامه به جواب در افتاد و گفت:((حال مي توانيد بگوييد كه من چه كاري كرده ام كه اعتراض مي كنيد؟))

گفتند:« چرا در پیشگاه سلطان به خاک نیفتادی و برای او خضوع و کرنش نکردی؟»

علامه گفت:«چون کسی حتی برای رسول خدا(ص) رکوع نکرد، چه برسد به انسان های دیگر. هر کس در محضر مبارک رسول خدا حاضر می شد، بر او سلام می کرد. زیرا خداوند فرموده است: فاذا دخلتم بیوتاً فسلّموا افسکم تحیّه من عند الله مبارکه طیبه(7)، یعنی: هنگامی که وارد خانه ای شدید، سلام کنید؛ به عنوان درودی پاکیزه. و رکوع و سجود مخصوص پروردگار است و برای غیر خدا جایز نیست.»

دوباره گفتند:« چرا در کنار شاه نشستی؟»

علامه گفت:« چون غیر از آنجا، جای خالی دیگر نبود!»

پس دوباره گفتند:((چرا كفش هايت را به دست گرفته اي و اين خلاف تربيت و ادب است.)

علامه گفت:((ترسيده از اينكه حنفي ها كفش هايم را بدزدند چرا كه ابوحنيفه(8)كفش رسول خدا(ص)را در زمان ايشان دزديد.)) دانشمندان و علماي حنفي كه در مجلس بودند اعتراض كردند و گفتند:((چنين مطلبي صحت ندارد چرا كه ابوحنيفه در زمان يامبر نمي زيسته است بلكه يكصد سال پس از وفات پيامبر متولد شده است.))     علامه گفت:((ببخشيد فراموش كردم.دزد كفش رسول خدا(ص) شافعي(9)بوده است.)) پس شافعي ها نيز به روش حنفي ها اعتراض كردند.سپس علامه اين مسئله را به مالك(10) و احمد بن حنبل(11)نسبت داد و پيروان اين دو نفر هم به روش حنفي ها و شافعي ها اعتراض كردند.

پس از اين همه بحث،علامه رو به سلطان كرد و گفت:((شنيديد كه رؤساي مذاهب چهارگانه به اعتراف خودشان هيچ كدام در زمان رسول خدا(ص) نبوده اند و اين يكي از بدعت (12) هاي اين مذاهب است كه پيشوايانشان در زمان رسول خدا(ص) نبوده اند ولي خود را صاحب بر مذهب مي دانند.اين در صورتي است كه ما مذهبمان را از علي بن ابي طالب(ع) گرفته ايم كه هم برادر و هم  وصي رسول خدا(ص) بود. بعد از آن نيز ما مذهب مان را از فرزندان علي(ع) گرفته ايم.

پس از آن خدابنده گفت:((حال نظر خود را درباره طلاق بگو.آيا اين طلاق را مي توان باطل كرد؟))

علامه پرسيد:((آيا اين طلاق در حضور دو شاهد عادل صورت گرفته است؟))                                              خدابنده گفت:((خير.))                     گفت:((پس اين طلاق باطل است.))                                                                              خدابنده كه خوش حال از اين حكم بود همان جا به مذهب تشيع روي آورد و دستور داد تا پس از آن بزرگان به نام دوازده امام خطبه بخوانند و در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومين(عليهم السلام)سكه بزنند و سر در مساجد و اماكن مشرفه(13)به نام ائمه مزين گردد.اين يكي از مهم ترين موفقيت هاي علامه پس از ورود به ايران بود؛احياي تشيع.

پس از آن مجلس علامه در نزد شاه تقرب بسيار پيدا كرد. بر بسياري از بزرگان دربار تفوق(14)يافت به طوري كه شاه دوري از او را نمي توانست تحمل كند. شاه خدابنده مكاني بسيار باشكوه را براي تدريس او فراهم آورد تا روح شاگردان تشنه را سيراب سازد.

 

 

 مناظره اي ديگر

روز بعد، مجلس شلوغ تر و پر التهاب تر بود. این بار، علاوه بر عالمان و دانشمندان روز قبل، چندین نفر دیگر که میان آنها نظام الدین مراغه ای با دبدبه خاصی اظهار وجود می کرد، دیده می شدند و نظام الدین که در مناظره های قبل با دیگران، با تکیه بر مقام خود توانسته بود، رقیبان را از میدان به در کند، با غرور و اعتماد به نفس کامل با اشاره خدابنده شروع به سخن کرد.

موضوع مناظره، امامت و جانشینی پیامبر(ص) بود. او دلایل خود را طبق روایات و احکام بیان کرد و نظر علامه را درباره آنها پرسید. علامه نیز پاسخ داد و این بحث و مناظره طولانی شد. حاضران احساس کردند، نظام الدین کم کم در جواب به علامه درمانده می شود، اما حاضر به قبول دلایل علامه حلی نیست. سرانجام هم دیگر  مصلحت ندید بحث را ادامه دهد . گفت:« این بحث ما به جایی نمی رسد.»

علامه گفت:« من هنوز منتظر شنیدن دلایل شما هستم.»

نظام الدین با چهرای گرفته و چشمانی که نگرانی در آن موج می زد، گفت:«استحکام و قوت دلایل در نهایت روشنی است. ولی چون گذشتگان به راه اشتباه رفته اند، پیروان آنها برای بستن زبان مردم عامی و حفظ و حدت اسلامی، پرده سکوت بر اشتباهات روشن آنها کشیده اند.  مناسب است که است پرده بر طرف نگردد تا سرزنش بر آنها گفته نشود.»

و با ادای احترام به خدابنده، از او اجازه خواست و از مجلس خارج شد.

طرفداران نظام الدین با ناباوری شاهد این صحنه بودند. با رفتن نظام  الدین، آنها نیز که دچار خشم و حقارت شده بودند، طاقت خود را از دست دادند و یکی یکی به دنبال نظام الدین از مجلس خارج شدند. یکی از آنها طاقت نیاورد و قبل از بیرون رفتن گفت:« مولای ما نظام الدین، بیش از حد به علامه احترام گذاشت و بیش از اندازه  عظمت و بزرگی برای او قائل شد! »

 

 

در جواب خدابنده

درباره هدف و رسالت پیامبران چنین می گفت:« رسالت پیامبران دارای جنبه های گوناگونی است. نخست، آنان تذکر هایی در مورد وجود کیفر و پاداش می آورند؛ زیرا عقل انسان وجود کیفر و پاداش را قبول دارد، اما این تذکر ها به وجودواقعی کیفر و پاداش دلالت نمی کند. بدون شک چنین بشارت و ترساندنی برای خدداری ما از گناه است.

دوم این که عقل انسان می پذیرد که برخی از اعمال ما برایمان مفید هستند و این که عقل، ما را به انجام آنچه برای ما واجب شده، مانند روزه و نماز خواندن دعوت می کند. و نیز، عقل انسان این را قبول دارد که بعضی از کارها مانند شراب خواری برای ما مضر است. بنابراین، برای مانافع است که خداوند به زبان فردی از نوع خودمان، ما را از منافع و مضرات کارهای آگاه کند. چیزهایی هستند که ذاتاً خوبند و ما از آنها بی خبریم و چیزهایی هستند که بدندو ما از ماهیت انها اطلاع نداریم. بنابراین، باید پیامبری باشد که این ها رابه ما بشناساند.»

مناظره با سيد موصلي  

پس از اولين مناظره و شهرت علامه در دربار او در بسياري از مساجد خطبه مي خواند و در بسياري از آن ها نيز در روزهايي معين تدريس و مباحثه مي كرد.روزي در يكي از اين مساجد پس از آنكه خطبه فصيحي(15)را مشتمل بر حمد و صلوات بر پيغمبر خدا(ص)و ائمه اطهار(عليهم السلام)خواند، سيد موصلي كه از جمله شكست خوردگان اولين مناظره بود از علامه سؤال كرد كه:((دليل صلوات بر غير پيغمبر خدا(ص)چيست؟)) علامه پاسخ داد:((الذَّينَ أَصابَتْهُمْ مُصيبَة قالو إِنّا لِلّه وَ إِنّا عِلَيْهِ راجِعون وَ اولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوات مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة.(16))) آنها كه هرگاه مصيبتي به ايشان مي رسد،مي گويند:((ما از آن خداييم و به سوي او باز مي گرديم. اين ها همان افرادي هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است.))

پس از اين جواب كامل از قرآن،سيد موصلي به خاطر دشمني خاصي كه با علامه داشت با او مناقشه اي موضوعي كرد اما سرانجام نتوانست علامه را شكست دهد و خود تسليم علامه شد.اين يكي ديگر از پيروزي هاي ديگر علامه بر علماي اهل سنت بود.

علامه و ابن تيميه

شيخ تقي الدين سبكي معروف به ابن تيميه از دانشمندان متعصب اهل سنت بود.او كتاب «منهاج السنة» را پس از اينكه علامه كتاب«منهاج الكرامة في الامامة المامة»را نوشت، تأليف كرد.

وقتي «منهاج السنة»به دست علامه رسيد؛گفتند:((اگر ابن تيميه آنچه را كه من مي گفتم مي دانست جوابش را مي دادم.)) ايشان در جواب ابن تيميه نوشت:اگر آنچه را كه ساير مردم مي دانستند،تو هم مي دانستي با دانشمندان دوست مي گشتي.

خدمات

حضور علامه حلي در ايران و مركز حكومت مغولان نتايج بي نظيري به بار آورد.علامه از زمينه هايي كه حاكم مغول براي او به وجود آورده بود،كمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولايت ائمه معصومين(عليهم السلام) برخاست. از اين رو بزرگ ترين جلسه مناظره با حضور انديشمندان شيعي و علماي مذاهب مختلف برگزار مي شد و علامه در آن ها پيروز باز مي گشت.

آثارعلامه

علامه آثار زيادي در علوم معقول و منقول و كلام و حكمت و رياضيات و غيره دارد.از بعضي نوشته هاي خود علامه استنباط مي شود كه او در اوايل جواني دست به تاليف زد.در مجمع البحرين از بعضي  فضلانقل شده كه 5000 نسخه از آثار علامه به خط خود او بوده و تعدادي ديگر نيز به خط ديگران بوده است.وي بيست و شش سال به تاليف پرداخت.در چگونگي تأليف اين همه كتاب بعضي گفته اند اگر كتاب هاي تأليف شده او را بر روز هاي تمام عمرش تقسيم كنيم به هر روز از دوران حيات او يك كراس(17) مي رسد.حال آنكه او از جواني دست به تأليف زده است و از همان اول عمرش مشغول به تأليف نبوده است.

علامه در همه آثارش توجه داشت كه بتواند درستي مذهب شيعه و موضوع درستي امامت را به اثبات رساند.روش فكري علامه روشي به هم آميخته و تركيبي از افكار مشائي اشراقي است.شهرت علامه بيشتر به خاطر علم و به خصوص تأليفاتش است كه تا به امروز مورد استفاده و از منابع فرهنگ اسلامي در بيش تر رشته هاي دانش در جوامع علمي شيعه مي باشد.

 

در اين قسمت فقط آثار ايشان را نام مي بريم و درباره بعضي از آنان توضيحات مختصري مي دهيم.برخي از آثار آن عالم بزرگوارعبارتند از:


الابحاث المفيدة في تحصيل العقدة.

ابطال الجير.

ايثات الرجعه.

اجوبة المسائل المهنائية الاولي:اين كتاب در جواب سؤالات مهنا بن سنان بن عبدالوهاب جعفري حسيني مدني عبدلي است.

اجوبة المسائل المهنائية الثانية:موضوع اين كتاب نيز در ادامه موضوع كتاب قبلي مذكور است.

 

الادعية الفاخرة المأثورة عن العترة الطاهرة.

 

الاربعون مسئلة في الاصول الدين.

ارشاد الذهان الي الاحكام الايمان:اين كتاب حاوي تمامي مسائل فقه است.

استقصاء الاعتبار في تحرير معاني الاخبار:در اين كتاب درباره صحت و ضعف هر خبري دلالت شده است.

استقصاء البحث و النظر في مسائل القضاء و القدر:اين كتاب در جواب شاه خدابنده راجع به خود مختار بودن انسان و مجبور نبودن او در كارهايش است.

الاسرار:اين كتاب مربوط به امانت است.

الاسرار الخفية في العلوم العقلية من الحكمية و المنطقية.

الشارات الي المعاني الامارات:اين كتاب در شرح تنبيهات ابوعلي سينا است.

الفين الفارق بين الصدق و المين:در اين كتاب هزار دليل بر حقانيت حضرت علي(ع)و هزار دليل بر نفي شبهات ديگر است.

انوار الملكوت في شرح الياقوت.

 

ايضاح الاشتباه في ضبط تراجم الرجال به نقل ذريعة.

ايضاح التلبيس من كلام الرئيس و بيان سهوة و الردعلية:اين كتاب در رد اعتراضات وارد بر ابوعلي سينا است.

ايضاح السبل في شرح منتهي السؤال و الامل:اين كتاب در اصول فقه است.نام ديگر اين كتاب «غاية الاصول الي علم الاصول» است.

ايضاح مخالفة السنة:اين كتاب در تفسير رد ديني مطالبي است كه خلف كتاب و سنت نبوي است.

ايضاح المعضلات من شرح الاشارات:اين كتاب شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسي است.

ايضاح المقاصد في ال

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:فصل سوم,مناظرات علامه,آثار علامه,شاگردان علامه, | 18:59 | نویسنده : امیرحسین زرخوان و احمدفروغی |